Sunday, October 26, 2008

باران

* خواب دیدم سوگوار خویش زیر باران گریه می کردم و چشم یاس بر آسمان دوخته بودم * خواب دیدم دوباره ترا که تنگ در آغوشت گرفته بودم بند بند جانم از هم میخواست بگسلد * آسمان را گفتم "از سر حرمت که نه که حرمتی نیست مرا از سر آنکه بر کسی آزار نرسانیده ام که اگر رسیده است همچو تو زار خواهم گریست ببار " و آسمان بی دریغ گشاده دستی کرد
بارید

1 comment:

  1. I suggest you put your weblog's address in those sites which introduce good ones. Your articles really worth reading. I just know this one:
    http://balatarin.com/

    ReplyDelete

پایان جمهوری اسلامی ایران و آغاز جمهوری ایران

  تمدن نوین ایرانی نه موافقان نظام و نه مخالفان درک درستی از حکومت و نحوه تفکر آن ندارند. حکومت یک قدم جلوتر است از این جهت که جهان بینی ع...