از کدام مغرب تا کدام مشرق این خلاء بی سرنوشت امتداد دارد؟ تو را چگونه میتوانم بهتر از این توصیف کنم؟ شاید بهتر باشد تو را به ابر آتشفشانی تشبیه کنم که از انتظار انفجاری عظیم از وی میرفته است اما روزگاری پیش تر فوران کوچکی کرده است و امروز جز توده سرد و عظیمی از آن باقی نمانده است. میخواهم به تو بگویم جهان ت را با فورانی از بین ببر ولی خوب که می اندیشم تو همین کار را کرده ای. جهان تو چنان ساکت و مرده است که هر موجود زنده ای را به وحشت می اندازد.