Sunday, December 15, 2013

قصه تو، خودت بنویس

به جد پدريش خيلي افتخار مي کرد. مي گفت اينکه الان خانواده ي بزرگ، آبرومند و متمولي دارند به خاطر تلاش ها و از خودگذشتگي هايي بوده که پدربزرگ پدرش انجام داده. تا بیست و چند سالگیش آدم معمولي اي بحساب ميومده، اما ازاون به بعد قصه زندگيش رو خودش نوشته. يه روز از خواب بلند شده و با خودش گفته که ديگه بسه. نمي شه هر روز مثل روز قبل باشه. از اون روز به بعد تلاشش رو چندين برابر مي کنه. خيلي طول نمي کشه که پولدار ميشه. اما اين پولدار بودنش نيست که باعث ميشه خانوادش ازش به بزرگي ياد کنند، اين موفقيت هاشه که باعث چنين چيزي ميشه. پدر پدربزرگش تونسته بود به بيشتر آرزوهاش برسه. وقتي که در حال مرگ بود آرزوي بزرگي نداشت که بهش نرسيده باشه. همين رو به بچه هاش ياد داده بود. اينکه نبايد آرزوهاشون رو رها کنند.

پایان جمهوری اسلامی ایران و آغاز جمهوری ایران

  تمدن نوین ایرانی نه موافقان نظام و نه مخالفان درک درستی از حکومت و نحوه تفکر آن ندارند. حکومت یک قدم جلوتر است از این جهت که جهان بینی ع...